از چمن زار ابروانت که گذر می کنم

دعا میکنم

به چاه چشمانت بیوفتم

بلکه پیدا شوم

و عزیز ...

پ ن : یه مدت سرم شلوغ بود و مخم هیچی تراوش نمیکرد، ولی بالاخره راه افتاد...