دستان همیشه مردادی تو
چقدر شهر دستان تو امن است
می شود بی هیچ ترسی
راحت جان داد
میان معبد دستانت
دستم را رها مکن
دنیای آدمها برای گنجشک همیشه بی پناه تو
زیادی سرد است
ته کلوم :
چقدر دستان مردانه ات را دوست دارم.
چند کلوم ختم کلوم:
* من زنم ، تمام شوریدگیم میان فوران احساس تو جوانه می زند.
* دیشب نگاهت سخت مخملی بود عشق من ، حس شیرینی به کندوی چشمانم
می ریختی لامصب.
* نمی دونین چقدر خوشحالم از اینکه مستاجرمون داره میره و من میتونم جهازمو
ببرم تو خونه ی خودم بچینم.
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰ ساعت 23:51 توسط الی
|
عشق تنها سهم مرغ عشق نیست