سرگیجه های بعد از خاطره
گاهی لازم است بنشینی
قابهای رنگی خاطرات را بچینی دورت
یکی را گذار نگاه کنی
یکی را به زمین بخوابانی
تا نبینی اش
و یکی را
با دو دستت گرفته
و نگاه کنی
نگاه کنی
نگاه ...
وهمه جایت درد بگیرد از اینکه
کسی نیست سرت را از روی زانو بلند کند
ته کلوم :
باید از همه عبور کرد ... چطورش را نمی دانم .
چند کلوم ختم کلوم :
* بعد ازیه مدت طولانی وبلاگمو آپ کردم. دلم برای وبلاگ نویسی تنگ شده بود.
* دوس دارم وقتی ابرها کنار میرن جای خورشید دوتا چشم پشتشون باشه .
* دیشب خواب دیدم ... یه شب بارونی ... یه پلکان بلند...یه چراغ کم سو... و ما.
* طفلک یاس تو باغچه ... تحمل شلاقهای آفتاب خرداد در حد توانش نیست. بازم تو راهه.
+ نوشته شده در دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 12:39 توسط الی
|
عشق تنها سهم مرغ عشق نیست