یعنی اگر دستم به وجود منحوست برسد ، درست مانند یک جانی خطرناک به چندبار اعدام محکومت میکنم و بدون فوت وقت حکمت را اجرا می کنم. اول توی روغن داغ سرخت می کنم تا مثل ذرت باد کنی. بعد کبابت می کنم تا بترکی و تمام دل و روده ی سفیدت از پشتت بزند بیرون. بعد با پشه کش چندبار بر سر بی عقلت کوفته و جنازه ی نکبت بارت را از یک پا گرفته و به درون آکواریوم می اندازم تا ماهی های نازنینم یک لقمه ی چپت کنند. پس اگر به نت دسترسی داری و تصادفا بلاگفا را زیرو رو می کنی و تصادفاتر وبلاگ مرا میخوانی ، - و خودت هم می دانی همچین چیزی محال است و من دچار تشنج تخیل شده ام - بهتر است کاسه کوزه ات را جمع کرده و از اتاق خوابمان اسباب کشی کنی چون بدجوری برای بیرون آمدنت کمین کرده ایم.

 

ته کلوم :

چند شب است تا سر روی بالش می گذاریم جیرجیرهایش شروع می شود و آنقدر ادامه می دهد تا جمیع اموات من و شوهر جان - که با تمام ادعایش از پیدا کردن یک جیرجیرک نیم وجبی عاجز مانده - بساط سیزده بدر جلوی چشممان پهن می کنند و صاف می زند توی برج العرب ِ خوابمان.

چندکلوم ختم کلوم :

* دلم برای تعدادی از دوستان بیخودم که بعد از یک سال و چهار ماه هنوز بهم کادوی عروسی ندادن و هر هفته میگن این هفته میایم پیشت ، تنگ شده.

* دقت کرده اید که بعضی از آدمها بدجوری زنده بودنشان به دردنخور است خیلی ؟

* بیا دستم را بگیر و از دفتر فراموشی ِ تمام آدمها خطم بزن.