صبح شده این شب
بعد از چهار سال دوباره برگشتم اینجا
آخرین بار حس فرار داشتم موقع رفتن
الان اما روبرو شدم با ترس هام
چه شبهایی که با شکنجه صبح نشد، اما گذشت
تموم شد بالاخره ، الان خالی از تمام ترسهام برگشتم
من دوباره اینجام و خوشحالم که دوباره می نویسم
+ نوشته شده در جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 3:58 توسط الی
|
عشق تنها سهم مرغ عشق نیست