امروز از روي بيكاري رفتم سراغ سررسيد فرزان و يادداشتهاشو خوندم.

در چند صفحه آخر سررسيد، شماره تلفن دوستاشو نوشته بود.

به اسامي برخي از اين افراد توجه كنيد:

بهروز كلاهبردار چاق

فريد ماهواره

داوود تك چرخ

محمد دايتي

استاد علي سبيل

 

 

ته كلوم :

مي ترسم آخرش خلافكار از آب دربياد.

 

چندكلوم ختم كلوم :

* تو تاكسي نشسته بودم كه يه جفت ابروي خوشگل تو آينه توجه ام را جلب كرد ، به صورت

خانمي كه كنارم نشسته بود نگاه كردم ، نه ابروها مال اون نبود. سر وگردنمو كمي بالاتر كشيدم

هه هه اينا كه ابروهاي خودمه... يعني چند وقته من به صورتم دقيق نشدم ؟

* من و فرزان هرشب از كنار قبرستون شهر رد ميشيم ، قراره يه شب بريم توش قدم بزنيم.

* بهش ميگم به نظرت ما ميريم بهشت يا جهنم ؟ بي هيچ رو دربايستي ميگه: جهنم.